خانه > تاريخچه قوم قاجار ( ایجاد ) > نسب و تاريخچه قوم قاجار تا شروع حكمراني

نسب و تاريخچه قوم قاجار تا شروع حكمراني

نسب و تاريخچه قوم قاجار تا شروع حكمراني [1]

حمله مغول راه ورود بلامانع عده كثيري از قبايل ترك و تاتار را به ايران باز كرد ، اينان در سايه قدرت نظامي مغول و سپس در خدمتگذاري به ايلخانان مغول بخش عمده اي از فلات ايران و قفقازيه را براي سكونت خود اختيار كردند ، در مدت 2 قرن حكومت ايلخانان در ايران ، نژاد هاي مختلف تاتار و ترك به هم آميختند كه به مناسبت نام محل سكونت و يا مناسبات اجتماعي اصطلاحات و نام هاي جديدي در مورد اين قبايل به كار برده شد كه از آن جمله تركمان و اوزبك را مي توان ذكر كرد .

تركمانان وقبايل هم نژاد آنان كه تا حمله تيمور فقط از جنبه نظامي مورد توجه سلاطين عصر بودند ، به تدريج نقش سياسي و فرمانروائي را اختيار كردند و در سراسر قفقازيه و دشت هاي شمالي درياي خزر و تركستان غربي و آذربايجان و آسياي صغير و شامات و فلسطين حكومت هائي براي خود تشكيل دادند ، كه بعضي از آنها مانند حكومت آل عثمان قدرت يافت و به تدريج به امپراتوري مقتدري مبدل شد .

تركمانان آق قويونلو ، كه در آذربايجان مدتي حكومت كردند و مي توان گفت كه پايه اصلي نيروي صفويه را در اوايل كار بنا نهادند ، نام خود را به دسته اي از تركما نان داده اند كه چند قرن بعد با عنوان قاجاريه در عرصه سياست ايران ظاهر شده اند و اگر قاجاريه را نتوانيم به علت طول زمان از بازماندگان تركمانان آق قويونلو بدانيم ، باز اين نكته مسلم است كه قاجاريه به تركمان بودن خود مباهات مي كرده اند و به همين دليل حتي پس از آن كه تاج و تخت سلطنت ايران را قبضه كردند القاب و عناوين قويونلو و دولو را كه معرف زندگاني ساده شباني آنان در ادوار قبل از دوره فرمانروائي بوده است همچنان براي خود حفظ كردند . [2]

از اشاراتي كه در بعضي از اسناد تاريخي است چنين بر ميآيد كه در دوره صفويه شايد به علت آن كه سلاطين اوليه آن سلسله از طرف مادر قرابتي با تركمانان داشتند ، تركمانان ساكن حوالي رود ارس براي مرزباني و دفاع از خاك ايران در برابر يورش ها و دستبر دهاي اوزبكان به استرآباد ( گرگان امروز ) كوچانده شده اند .

ايل قاجار در دوران صفويه غالبا به تعهداتي كه درباره حفظ سرحدات ايران داشتند عمل مي كردند و نسبت به دربار صفويه وفادار بودند علت و سبب اين انقياد قاجاريه را دراين دوره مي توان يكي قرابت نژادي اين ايل با سلاطين اوليه صفويه و ديگر بروز اختلاف و دو دستگي در ميان سران ايل دانست .

هنگامي كه تركمانان قاجار مامور حفظ سرحدات ايران در گرگان و دشت شدند به حكم ضرورت زندگي شباني دشت هاي كنار رود گرگان و اترك را براي سكونت خويش اختيار كردند و پس از مدتي كه تاريخ قطعي آن را نمي توان معين كرد ، از لحاظ محل سكونت ميان دستجات ايل اختلافاتي روي داد و سران و كلانتران ايل حد فاصلي براي حوزه سكونت خود تعيين كردند كه جريان رود گرگان شاخص آن بود . بدين ترتيب عده اي از قبايل قاجار در حوزه علياي رود گرگان و عده ديگر در حوزه سفلاي آن رود ساكن و در آن زمان دسته اول به يخاري باش و دسته دوم به اشاقه باش كه دو اصطلاح تركي است [3] مشهور و بعد ها دسته يخاري باش به دولو و قبيله اشاقه باش به قو يونلو معروف شدند .

ايل قاجاريه صفات ساده ايلياتي خود را همچنان حفظ كرده بود و در دشت گرگان با كليه احشام و اغنام خود زندگي مي كرد اصطلاح دولو و قويو نلو معرف گوشه اي از زندگي اين ايل است زيرا دو به معناي شتر و قويون به معني گوسفند است و مي توان گفت قبايل دولو بيشتر به شترداري و دستجات قويونلو اكثر به پرورش گوسفند روزگار مي گذراندند .

دسته اشاقه باش از ايل قاجار كه پس از كسب قدرت و زمامداري بيشتر به قويونلو معروف شدند ، هم از حيث مقتضيات محلي و هم از لحاظ حسن خدمت به سلاطين عصر بتدريج قوت گرفتند و در دوران پادشاهي صفويه بدين ترتيب هريك از دو دسته كه بهتر مي توانستند محبت و توجه سلاطين صفويه را به خود جلب كنند بيشتر مورد نوازش و عطاياي ملوكانه قرار مي گرفتند .

دسته اشاقه باش از زمان سلطنت شاه سليمان صفوي تقريبا مقام اول را نسبت به ايلات شمالي ايران در دستگاه صفويه احراز كرده و خود اين امر بيش از پيش كينه و حسد دسته يخاري باش يا دولو را نسبت به سران اشاقه باش برانگيخته و بعدها موجب كشمكش هائي خونين و زد وخورد هاي بي رحمانه ميان اين دو دسته گرديد و موسس دولت قاجاريه را كه از سران اشاقه باش بود بر آن داشت تا سياست بيرحمانه و خانمان بر اندازي نسبت به منسوبين ايل دولو پيش گيرد.

پس از شكست ننگين شاه سلطان حسين صفوي از سپاه معدود محمود افغان و سقوط پايتخت ايران ( 1135 ه.ق ) و حدت سياسي و اداري ايران از ميان رفت و شاه طهماسب دوم ( فرزند شاه سلطا ن حسين ) كه در اين هنگام به كمك عده اي از فراريان قزلباش و ايلات خمسه و افشار بر آذربايجان و قزوين و گيلان دست يافته بود ، در صدد جلب كمك و مساعدت ايلات قاجار بر آمد و در سال 1137 ه.ق عازم گرگان شد . فتحعلي خان از سران بزرگ دسته اشاقه باش قاجار با زبدگان جنگي ايل خود و عده اي از افراد يوخاري باش به اردوي طهماسب دوم آمد و مامور فتح تهران شد .

فتحعلي خان قاجار در اين ماموريت شهرتي كسب كرد ، زيرا با سپاه معدود خود توانست از پيشروي سپاه اشرف افغان به طرف شمال جلوگيري كند و بر اثر همين حسن خدمت از طرف شاه طهماسب دوم به سپه سالاري اردوي پادشاه صفوي منصوب گرديد و بدين ترتيب براي اولين بار يكي از افراد ايل قاجار بزرگترين منصب نظامي را در دستگاه صفويه به دست آورد ، شاه طهماسب براي فتح خراسان موفق شد نادر را به اردوي خود فرا بخواند و حمايت وي را جلب كند نادر و جود فتحعلي خان قاجار را مانع پيشرفت مقاصد خود مي دانست فتحعلي خان نيز از پيوستن نادر به اردوي شاه دلخوش نبود ، واقعه لشكر كشي شاه طهماسب به مشهد عرصه خودنمائي براي آن دو سردار و ميدان مبارزه قطعي آنان بود .

در اين مبارزه فتحعلي خان قاجار كه در برابر هنر نظامي و رشادت بي نظير نادر مغلوب شده بود قبل از رسيدن اردوي شاه به مشهد به قتل رسيد ( 14 صفر سال 1139 ه.ق ) و بيشتر افراد ايل اشاقه باش به دستور نادر خلع سلاح و به گرگان روانه شدند .

قتل فتحعلي خان قاجار يكي از خطاهاي سياسي طهماسب دوم بود و او تصور نمي كرد كه نادر پس از فتح مشهد و سركوبي افغان ها داعيه تاج و تخت سلطنت داشته باشد .

محمد حسنخان فرزند فتحعلي خان قاجار كه فرمانروائي بر ايل اشاقه باش را نيز داشت ، ضعف و انحطاط حكومت نادري را در اواخر دوره سلطنت وي با مسرت كامل تعقيب مي كرد ، نادر در خراسان به قتل رسيد و زمام امور خراسان و ايران شمالي به دست برادر زاده وي عليقلي خان معروف به عادلشاه افتاد ، ايلات قاجار سر به طغيان برداشتند محمد حسنخان رئيس ايل اشاقه باش در اين كشمكش وارد شد و گاهي به نفع ابراهيم خان و زماني به نفع عادلشاه ( هر دو از برادرزادگان نادر و مدعي تاج وتخت ) در جنگ هاي شمال ايران شركت كرد و چون آن دو از ميان رفتند و شاهرخ نواده نادر در خراسان به سلطنت رسيد كار تجزيه ايران به منتهاي خود رسيد .

محمد حسن خان قاجار نيز يكي از كساني بود كه خود را شايسته احراز مقام فرمانروائي بر ايران مي دانست و اگر حوادث ايران مركزي و قوت گرفتن ايل زند و هواداري اكثريت مردم از حكومت زنديه پيش نمي آمد ، موفقيت او در احراز مقام سلطنت ايران قطعي بود .

كريمخان زند كه سپاهي گري و جنگ آزمائي را در ركاب نادر شاه افشار آموخته بود در اصفهان و فارس حكومتي تشكيل داده و تلاش خود را معطوف شكست دو حريف يعني آزاد خان افغاني كه بر آذربايجان و بخشي از مغرب ايران و محمد حسن خان قاجار رئيس ايل اشاقه باش كه بر گرگان و مازندران حكومت مي كرد نمود ، كشمكش خان زند با آزاد خان افغان طي سال 1167 ه.ق به شكست آزادخان منتهي شد ، خان قاجار نيز سرنوشتي بهتر نيافت وي در پي سلسله جنگ هائي با خان زند در آخرين پايگاه جنگي خود در نزديكي اشرف مازندران با سپاه زنديه به رهبري شيخ علي خان رو برو شده و شكست مي خورد و نوميدانه به طرف گرگان روي مي آورد يكي از سران ايل يخاري باش ( محمد عليخان دولو ) خان قاجار را دستگير كرده و مي كشد و سرش را براي ابراز خدمتگذاري به سر دار زند تسليم مي كند .

قتل محمد حسن خان به دست سران يخاري باش حس كينه جوئي شديدي ميان دو دسته از ايل قاجار ايجاد كرد و موجب آن شد كه فرزندان وي پس از كسب قدرت با نهايت خشونت و بيرحمي كليه سران و روساي يخاري باش را نابود كنند و براي هميشه دست دولو را از كار بيندازند .

وفات كريمخان زند ، كه دوره آرامش و امنيت بي نظيري در مدت ده سال آخر سلطنت خود گذرانيده بود ، هرج و مرج عجيبي در دستگاه حكومت زنديه ايجاد نمود ، از آن ميان محمد خان قاجار نيز از شيراز گريخته و به برادران خود در گرگان پيوست و زمام امور گرگان را در دست گرفت ، تا فرصتي مناسب براي اجراي مقاصد خود به دست آورد .

وي در اولين قدم مدعيان و گردنكشان قاجار را از ميان برداشت وي بر كليه ايلات شمالي ايران دست يافت و ايلات قاجار را از دشت و گرگان كه پناهگاه و مركز سكونت آنان بود به دامنه هاي جنوبي البرز يعني ولايات تهران و دامغان سوق داد .

وي در سلسله درگير ي هائي كه با لطفعلي خان زند كه پس از كشته شدن پدرش جعفر خان در سال 1203 ه.ق زمام امور دولت زنديه را به دست گرفت و بين سال هاي 1203 تا 1209 ه.ق اتفاق افتاد موفق گرديد بساط سلطنت زنديه را از ايران برچيند ، آقا محمد خان پس از 3 ماه اقامت در شيراز حكومت فارس را به برادر زاده خود بابا خان ( فتحعلي شاه ) سپرد و حاجي ابراهيم خان را با لقب اعتماد الدوله به وزارت خود برگماشت و در شعبان 1209 ه.ق به تهران بازگشته و در نوروز سال 1210 ه.ق در تهران به نام پادشاه ايران تاجگذاري كرد و بدين شكل سلسله قاجاريه آغاز گرديد .


 

[1] شميم ، علي اصغر . ايران در دوره سلطنت قاجار . زرياب . چاپ سوم . تهران . 1384. ص 18تا 40

[2] پوشيده نماند كه اصل اصيل ايل جليل قاجاريه به ترك بن يافث بن نوح عليه السلام مي پيوندد و قاجار طايفه اي از طوايف و قبيله اي از قبايل تركند و گفته اند كه چون از اولاد قاجار نويان بن سرتاق نويان بن سا با نويان بن جلاير بن نيرون بوده اند به نام جد اعلي شهرت نمو ده اند ، سرتاق نويان به نقل از ناسخ التواريخ از بزرگان درگاه و از سرهنگان سپاه هلاكو خان مغول بوده است . نام این قبیله نيز ریشه در عبارت آقاجر به معنای جنگجوی جنگل دارد.

[3] در زبان تركي يخاري به معني سمت بالا و اشاقه به معناي سمت پائين است و اين دو اصطلاح معرف حوزه سكونت اوليه قاجاريه در استرآباد و گرگان بوده است.

  1. shadi
    مِی 8, 2008 در 13:46

    سلام شادی هستم . در گرگان سکونت دارم . خانزاده هستم و جدم مهدی خان بود واصالتم به قاجارها برمی گردد

  2. Homayoun
    مِی 8, 2008 در 14:20

    سلام و با سپاس از كامنتي كه گذاشتيد،باعث خوشحالي است كه همه ايرانيان در جاي جاي اين كره خاكي به اين وبلاگ توجه دارند .
    از شهر شما خاطره هاي بسيار زيبائي دارم و دوست عزيزي نيز در آنجا دارم ….
    درود بر شما
    همايون

  3. ناشناس
    اکتبر 29, 2009 در 15:06

    آقا دم شما گرم خیلی حال کردیم

  4. دسامبر 24, 2010 در 19:04

    سلام

  1. No trackbacks yet.

بیان دیدگاه